سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنها در باران


ساعت 5:17 عصر سه شنبه 86/1/21

حتما تا حالا برات پیش اومده که  چیزی رو از ته دلت و با تمام وجودت بخوای. آرزویی که ذره ذره  وجودت نیاز به داشتنشو فریاد می زنه. همون آرزویی که دلت به خاطرش می تپه. به امید رسیدن بهش نفس می کشی ، تو رویاهات همیشه دنبالشی. همون که دلیل زنده موندنته. همون رویایی که بزرگترین امیدته قشنگترین رویای تو رویای سوگلی تو بالاترین امیدت واسه زنده موندن بالاترین دلیلت واسه تلاش کردن. همون چیزی که اگه بدونی یک ساعت از عمرت مونده تموم آرزوت اونه که بهش برسی.

خواستنی از جنس آتش اشتیاق ، سوزان و ملتهب ، مثه نیاز یه ماهی به آب برای حیات.عین نیاز زندگی به امید برای نبریدن و تلاش. حسی که تو رو به ادامه دادن دعوت می کنه ، تشویقت می کنه و بهت انرژی می ده. چیزی که برای خواستنش تردید نداری اون طوری می خواهیش که نرسیدن بهش برات زجره ،رنجه، عذابه و رسیدن بهش واست بالاترین شوق و لذتی که می تونی تصور کنی.هر چیز بهایی داره بهای خواسته تو چقدره؟ چه بهایی داره. چه بهایی واسه دریافت خواسته ات می پردازی؟ از چه چیز ارزشمند و عزیزی واسه رسیدن بهش میگذری و مایه می گذاری؟ واسه رسیدن به همون رویای شیرینی که نمی تونی فراموشش کنی نمی تونی جاشو با هیچی پر کنی. اون چیز مقدس و عزیزی که قلب و روح و جسم و تموم وجودت خواهش رسیدن به اون خواسته است. چند بار ناخواسته تو محاصره ابرهای تیره تردید و نا امیدی صدایی تو گوشت زمزمه کرده ، افسوس ، حیف که نمی شه ، کاش ممکن بود ، اما ممکن نیست. همون صدایی که گاهی جرات تلاش و تجربه، ثمره تلاشتو ازت می گیره. و یه روز ممکنه به خودت بیای و ببینی ، تحت تاثیر اون صداها، نا خواسته ،تو از یاد بردی. خواستنی که از عمق وجود باشه ، نتونستن و نشدن سرش نمی شه ، مگه بچگی هاتو از یاد بردی؟ که وقتی یه عروسک یا یه ماشین پشت ویترین اسباب بازی فروشی چشمتو می گرفت هیچ منطقی پاهای معصومت واسه گذشتن ازاون خواسته مردد نمی کرد. تو اون عروسک یا ماشین رو می خواستی، اون طور می خواستی که هیچ منصرف نمی شدی. اون طور پاش وامیستادی که صاحب اول و آخرش فقط خودت بودی!

چطوری اون لحظه نمی شه و نمی تونم و حالا ...!

 پدر و مادرت رو نمی فهمیدی و قبول نمی کردی؟اون طور اون و می خواستی که نشدن برات بی معنی بود. تکان نخوردن و سفت و سخت ایستادن و پافشاریت جلوی اون اسباب بازی فروشی تا لحظه ای که بهش برسی رو از یادت بردی؟ چطوری یادت رفته خواستن ،نتوانستن رو نمی پذیره ، اشتیاق رسیدن به یه آرزوی قلبی نتونستن و نشدن رو نمی فهمه ، خواستن فقط یه معنی داره اونم توانستنه!!! چطور شد که امروز ما بدون این که متوجه بشویم ، نخواستن رو با نتوانستن عوضی گرفتیم؟ چون به درستی پی نبردیم اون جا که نتوانستیم به سبب این بود که واقعا نخواسته بودیم . اگر فقط بخوای و باور کنی که بهش می رسی کل قانونمندی های کائنات همسو باتو می شه. خواستن به تو نیرو و انرژی میده که تموم درهای بسته رو به کامیابی می رسونه مهم ایمان و اعتقادت به خواستنه ،خواستن رویایی که فکر رسیدن بهش ، عشق و تقلا و تلاش رو در تو زنده و صد برابر می کنه همون که تو رو مشتاق تلاش می کنه.

اگه چیزی که تو رو به تلاش کردن تشویق می کنه همون شعله داغ اشتیاقه ، دیگه هیچ مانعی تو رو نیمترسونه ، هیچ نگرانی دلت رو نمی لرزونه ، همه خواسته هات توی یه هدف جمع می شه اون هدف اولویت اول و شماره یکه که همه چیز تابع اونه. و اگه چیزی هست که این جور می خوایش و این قدر برات عزیزه هیچی مانع رسیدنت به اون نمی شه. هیچ قدرتی تاب ایستادن مقابل خواسته  قلبی تو رو نداره. اگه عشقت به آرزو و هدفت در اون حد متعالی و بالای خودشه ،اگه آرزوی رسیدن به خواسته ات اون طور تو رو بی تاب و بی قرار می کنه که شب و روز بهش فکر میکنی ، از همین حالا تو رو می بینم که به خواسته ات رسیدی و اگه بهش نرسی مقصر فقط خودتی . هر چه خواسته تو متعالی و بزرگ تر باشه باید بهای بیشتری براش بپردازی پس اگه به خواسته ات نرسیدی یا اون قدربرات ارزش نداشت و نمی خواستیش که همپای بهاش براش خرج کنی و سختی و رنجش را واسه رسیدن به گنجش به جون بخری یا تو روزمرگی و بطالت زیر خروارها یاس و ترس دفنش کردی و واسه تبرئه خودت وقتی یادش افتادی فقط سری از افسوس تکان دادی و گفتی افسوس که رویای من شدنی نبود. یادت باشه هیچ قدرتی غیر از خودت نمی تونه مانع رسیدن به خواسته هات بشه. وقتی با بی رحمی به نا امیدی و یاس اجازه می دی رویا تو ازت بدزده و با خودش ببره  اون قدر ارزشمند نبوده که بهای لازم رو بپردازی چطوری توقع داری اونو به رایگان و به سادگی به دست بیاری و به سادگی طعم شیرین رسیدن به آرزوی قلبیتو بچشی؟

و چه غم انگیز است که یه عمر فقط به خاطر ترس تو زندگی در جا بزنی که اصلا دوسش نداری ، اون زندگی ای که با روحیات و خواسته ات هیچ تناسبی ندارد و فقط به خاطر این که جسارت ترکش رو نداری یه خاطر این که جسارت کنار گذاشتن ترستو از یاد بردی و به طعم تلخ اشتباه عادت کردی تحملش می کنی. کی یادت داد معنی زندگی محدود به تکرار عادت هاست؟ آخرش چی؟ جاذبه این تکرارهای بی اراده حد اکثر تا چند سال دیگه دوام دارد؟ بالاخره تاریخ انقضا اونم می رسه! گاهی به سبب ترسی که بهش چسبیدیم حتی متوجه نیستیم ترس از یه اتقاق ممکنه خیلی وحشتناک تر و زجرآورتر از رخداد اون اتفاق باشه و مثه یه عمرتحمل رنج واقعی به خاطر ترس از رنج احتمالی آینده کسی چه می دونه اگه با تموم وجودت برای رسیدن به رویات تلاش کنی چی پیش میاد؟ یه نگاه به دیروزت بنداز، اگر راضیت کرد جا پای دیروزت بذار اگه غمگینت کرد، اگه اون قدر رنجت می ده که حتی دلت نمی خواد به مرورش بپردازی دیگه اشتباه دیروز رو تکرار نکن.

اگه دیروز و امروز و فردات تو سیاهی و غم و غصه مثل همن ، کوتاهی از خودته که هنوز به خودت نیومدی و هوشیار نشدی و نخواستی و فقط نخواستی تا بتونی به بهترین شکل ممکن تغییرش بدی زندگی بی لطفی که فقط از سر عادت به تکرارش مشغولی ارزش زندگی کردن داره؟ تنها فاصله تو با بزرگ ترین رویاهات و عزیزترن آرزوهات فقط خواست و اراده خودته! چون خواسته عمیق و قلبی تو به پشتوانه بیشترین تلاشت عامل شکوهمندترین تغییرات مثبت زندگیته تا کی نرسیدن به آرزوهای قشنگت رو به گردن نتونستنی ها می ندازی؟ کافیه با خودت روراست باشی کلاهتو قاضی کنی ببینی نتونستی یا نخواستی؟


¤ نویسنده: رویا

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
4
:: بازدید دیروز ::
17
:: کل بازدیدها ::
30667

:: درباره من ::

تنها در باران

مدیر وبلاگ : رویا[37]
نویسندگان وبلاگ :
آقاداداش (@)[12]

آرمه ئیتی[0]
آجی کوچولو[0]


:: لینک به وبلاگ ::

تنها در باران

:: آرشیو ::

کلبه عشق

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

کویر
عشاق العباس(ع)
حضرت رسول
قبرستان عشاق
شریعتی در تنهایی من
بیستون را عشق کند...
کنکور
عشق
کیمیا
کامپیوتر
عاشورا
هفت شهر عشق
دعا و مناجات
کاردانی فنی حرفه ای و کارشناسی ناپیوسته

:: لوگوی دوستان من::


::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: موسیقی ::